نوشته های لیلی

مارالی میره پارک

مارالی تقریبا هر روز بعد از ظهر با مامانی میره پارک. دخترم خیلی نی نی ها رو دوست داره بهشون میگه : نی نی دا.وقتی از سرسره میره بالا با یه ذوقی جیغ میکشه انگار بر بلندی های کوهها ایستاده. &...

نویسنده : لیلی

14:27

1 خرداد 1391

951 0 0 ادامه مطلب

مارال در اتاق خوابش

امروز وقت میزارم تا زمانی که دخترک شیطونم توی اتاقش داره بازی میکنه کمی لحظه ها رو شکار کنم. بریم ببینیم چی گیرمون میاد: ...

نویسنده : لیلی

15:43

30 فروردين 1391

392 0 1 ادامه مطلب

خنده دخترم مارال

خنده های زیبای مارال: &n...

نویسنده : لیلی

15:20

30 فروردين 1391

677 0 0 ادامه مطلب

مارالی با مامانی و مریم وعمومحمود و خاله ماهی( مهناز) و مامان بزرگ و بابا بزرگی و امین رفته پارک مشتاق ( اصفهان). بابایی و دایی رسول هم بعدا از سر کار به جمع ما پیوستن. عمو محمود به همه بریانی اعظم داد و مارالی هم خیلی دوست داشت. ...

نویسنده : لیلی

16:51

27 فروردين 1391

539 0 2 ادامه مطلب